تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور
تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور

یک شعر از احمد شاملو

در فراسوی ِ مرزهای ِ تن‌ام
تو را دوست می‌دارم.


در آن دوردست ِ بعید
که رسالت ِ اندام‌ها پایان می‌پذیرد

و شعله و شور ِ تپش‌ها و خواهش‌ها

 

 

به‌تمامی

فرومی‌نشیند
و هر معنا قالب ِ لفظ را وامی‌گذارد

چنان‌چون روحی

 

 

که جسد را در پایان ِ سفر،

تا به هجوم ِ کرکس‌های ِ پایان‌اش وانهد...




در فراسوهای ِ عشق
تو را دوست می‌دارم،
در فراسوهای ِ پرده و رنگ.


در فراسوهای ِ پیکرهای ِمان
با من وعده‌ی ِ دیداری بده.

اردیبهشت ِ ۱۳۴۳

 شیرگاه


بگو یا علی

تنبور یکى از پرطرفدارترین و پرمخاطب ترین سازهاى موسیقى نواحى ایران است.
جذابیت این ساز، به دلیل ماهیت اجراى مقام ها و جنبه عرفانى و معنوى به تدریج پارا از دایره ایران فراتر برده و در اروپا و آمریکا نیز، به این ساز و اجراى آن توجه و رویکرد فراوان شده است.
ساز تنبور متعلق به موسیقى یارسان و حوزه اصلى رواج آن کرمانشاه و دو منطقه صحنه و گوران است.
موسیقى اجراشده به وسیله این ساز شامل مقام هاى حقانى و کلام هاى مذهبى، مقام هاى باستانى و سرانجام مقام هاى مجلسى و مجازى است. ساخت قطعه و نغمه هاى جدید دراین سالها مرسوم شده و گروههایى نیز براساس موسیقى تنبور به اجرا پرداخته اند.
مرثیه آفتاب ازجمله آثارى است که توسط سیدآرش شهریارى اجراشده و اختصاص به مقام هاى سوگ دارد. نوازنده با تسلط و تکنیک اجرایى قابل توجه ضمن احاطه به موسیقى تنبورها، خود نیز مقام ها و روایت هایى را اجراکرده است. اجراها بر بستر بداهه شکل گرفته و از این رو ترکیبى جالب توجه از مقام هاى حقانى، باستانى و مقام هاى ساخته شده توسط مجرى اثر، صورت پذیرفته است. دراین اثر قطعات پاوه مورى، هى گیان، حسینم رو، هجرانى، قطار، هفتاد و دو پیر، گله و دره، آقاکم رو و فانى فانى اجراشده است.
آرش شهریارى توانسته است اثرى درخور و شایسته در موسیقى تنبور پدید آورد که شنیدن آن براى هر شنونده موسیقى دوست به خصوص علاقه مندان تنبور، جذابیت فراوان دارد.
محمدرضا درویشى آهنگساز و پژوهشگر شناخته شده حوزه موسیقى نواحى در متن بروشور اثر در مورد آن نوشته است:
«مجموعه مرثیه آفتاب بخشى از مقام هاى مرثیه اى قدیمى و تعدادى آهنگ با مضمون مرثیه و سوگ از ساخته هاى سیدآرش شهریارى را درخود جاى داده است. مقام هاى مرثیه اى قدیم به آنچه در این مجموعه آمده محدود نیست و مقام هاى دیگرى چون دنیا فانى و نوعى هى داود (منطقه صحنه) و نوعى فانى فانى (روایت باباغلام از روستاى همت آباد صحنه) و... را نیز شامل مى شود. علاوه بر آنچه ذکرشد مجموعه هجرانى ها و نیز مقام هاى چمرى که با سرنا و دهل نواخته مى شود را نیز مى توان به نوعى درمجموعه مقام هاى مرثیه اى قرارداد.
چنین استنباط مى شود که در سنت یارسان، کلام خوان یا تنبور نواز مجاز است که در صورت نیاز پس ازاجراى سربند اصلى مقام، نغمه ها یاشعرهاى جدیدى براساس نغمه ها یا شعرهاى کهن بسراید و درجمع خانه یا سایر مراسم مذهبى و آیینى اجرانماید.
برخى از این نغمه ها و شعرها که هم از اصالت بیشترى برخوردار بوده و هم توسط کلام خوان ها و تنبور نوازان موجه ارائه شده، دهان به دهان گشته و پس از چندى به عنوان مقام درکنار مقام هاى کهن قرارگرفته اند.
این رویه درطول تاریخ پرفراز و نشیب این سلسله همیشه موجب زایش هاى جدیدى در حوزه موسیقى و نیز ادبیات شده است...» در ادامه درویشى ضمن شرحى درمورد مقام هاى سوگ تنبور، قطعات اجراشده را با توضیحات مبسوط ارائه مى کند که خود موجب ارتباط و شناخت بیشتر مخاطب از این موسیقى مى شود.مرثیه آفتاب توسط مرکز موسیقى حوزه هنرى منتشرشده است.

بگو یا علی

در آیین یارستان، موسیقی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است، در واقع موسیقی جزیی از آداب مذهبی این آیین به شمار می‌رود و دارای شگفتی‌ها و جذابیت‌های فراوانی مربوط به همین قوم است سیروس سپهری در پایان نامه کارشناسی موسیقی خود با عنوان « پژوهشی در موسیقی یارستان »، آورده است: یارستان عنوان آیینی است مذهبی در غرب کشور، که از قرن دوم هجری به وجود آمده است. این آیین نشات گرفته از ادیان بزرگی چون اسلام، زرتشت، بودا و مسیحیت است. مولف در ادامه این پایان نامه همچنین افزوده است: موسیقی یارستان که بازتاب شرایط اجتماعی ، فرهنگی و آکنده از ژرف ترین اعتقادات فلسفی این قوم می باشد، جز لاینفک حیات آن به شمار می رود. مولف در بخش دیگری از پژوهش خود آورده است اعتقاد اهل حق بر این است که موسیقی از دوران آغاز خلقت با هستی عجین بوده است، خاصه با انسان بنا به روایتی آن زمان که خداوند متعال تصمیم به خلقت انسان گرفت، موسیقی و انسان در هم آمیخته شدند. همچنین در اهل حق در هنگام تولد و مرگ موسیقی نواخته می شود و به صورت تنبور نوازی و کلام خوانی و کف زدن انجام می شود. هنگامی که کودکی متولد می‌گردد در مراسم نامگذاری وی موسیقی و مراسم کلام خوانی برگزار می ‌شود. در هنگام بلوغ هم که مراسم سرسپردگی انجام می شود و جسم فرد به بندگی حق تعالی اقرار می کند، مراسم تنبور نوازی و کلام خوانی اجرا می شود. وقتی هم که انسان دار فانی را وداع می گوید و جان را به جان آفرین تسلیم می‌کند، موسیقی و خاصه تنبور وی را بدرقه می کنند . محقق در بخش دیگری آورده است: ساز تنبور که کارشناسان ساخت آن را منحصر به ایران می‌دانند، سالیان درازی است که در آداب و رسوم مردم مناطقی از کشورمان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است، البته تنبور در مناطق مختلف ایران با نام‌های متفاوتی خوانده می شود. در ادامه این پایان نامه مذکور آمده است: مردم یارستان که دارای نوعی موسیقی خاص آیینی هستند، سالهاست که نغمه های باستانی را نسل به نسل به صورت سینه به سینه انتقال داده اند. هر چند تعدادی از این نغمه‌ها به مرور زمان به فراموشی سپرده شده، اما خوشبختانه به دلیل عدم نفوذ موسیقی‌های بیگانه به این منطقه، که از مناطق بکر کرمانشاه است. حوزه گوران آن نغمه‌ها به صورتی اصیل و کامل و دقیق به دست نسل جدید رسیده است و نیز تنبور نوازان مردم یارستان به سه ناحیه جغرافیایی حوزه گوزان، حوزه صحنه و حوزه بیونیج و کرند تقسیم می شوند. در این پایان نامه که در تابستان سال 1381 در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران و با راهنمایی درویش رضا منظمی تدوین گشته، آمده است: از سال 1354 تا 1357 به همت مرکز حفظ و اشاعه موسیقی کرمانشاه اولین کارهای گروه نوازی تنبور به اجرا درآمد و تنبور از حالت یک ساز صرفا آیینی خارج شد و به جرگه سازهای ارکستری پیوست که گاهی با ساز نی و دف و تار و عود و کمانچه نیز همنوا شده است. گروه تنبور نوازان شمس به سرپرستی کیخسرو پور ناظری، گروه تنبور نوازان باباطاهر به سرپرستی شادروان سید خلیل عالی نژاد و دیگر گروهها به اشاعه این ساز در نزد مردم دیگر نقاط پرداختند و آنها را با صدای اهورایی این ساز آشنا ساختند. مولف در بخش دیگر با عنوان “موسیقی مینی‌مال” آورده است: موسیقی مینی مالیسم در دهه 60 میلادی به وجود آمد و تا حدود زیادی با هنر مینی مال تجسمی اراتباط دارد. موسیقی مینی مالیسم نیز عکس العملی بود در مقابل (و نه درضدیت) هنر پیچیده روشنفکرانه معاصران اروپایی یا آمریکایی که بیشتر به موسیقی آوانگارد ( پیشرو) معروف بودند. موسیقی مینی مالیستی از همان اقلیمی سر برآورد که هنرمینی مالیستی از آن سرچشمه گرفت، هنری که شاخص آن فرم‌های ساده، شفافیت و پوشیده‌گویی است. در واقع موسیقیدانان مینی مالیست دهه 1960 بیشتر توسط نقاشان و پیکره سازان درک شدند تا از سوی همقطاران آهنگسازشان. در خاتمه این پایان نامه خاطر نشان شده است: اولین بار واژه مینی مالیسم را منتقد و موسیقی شناسی انگلیسی به نام مایکل نیمن در همان دهه 60 عنوان کرد، اما آهنگساز فعال و معروف این سبک، آهنگساز آمریکایی فیلیپ گلس (PHILIP GLASS) است که به نوعی او را بانی موسیقی مینی مالیسم و به خصوص در موسیقی فیلم می‌شناسند

بگو یا علی

چند بیت از استاد عالی نژاد:

بخون خویش نویسم بروی لوح مزارم

 که من بجرم محبت قتیل خنجریارم

ز بی قراری من خلق در شگفت و ندانند

که بی قراری زلف تو برده است قرارم

                                     *

علی است بهر بجا بودن باعث

بقای جسم ندارد بغیر جان باعث

گر او نبود نه زمین بود نه اسمان اری

وجود اوست بر ایجاد این و ان باعث

                                     *

بگو یا علی

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم

نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

بهوش بودم از اول که دل به کس نسپارم

شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم

هر روز که می گذرد و به ۲۸ آبان سالروز شهادت آقا سید

خلیل عالی نژاد نزدیک می شویم شور و شوق نوشتن از

حق و حقیقت در وجودم شعله ور می شود . یک سال

دیگر از شهادت انسانی می گذرد که به راستی جهان ما

لیاقت وجود پاکش را نداشت. او از سرزمین دیگری بود . از
سرزمین عشق و حقیقت . از ولایت پاکی و معرفت . گر
چه هرگز از نزدیک ملاقاتش نکردم ولی می دانم روزی
نفس گرمش را حس خواهم کرد و چه خوش گفت سعدی
که:

نفس آرزو کند که تو لب بر لبش نهی

بعد از هزار سال که خاکش سبو شود

خلیل مردی از تبار حق و حقیقت سیدی از دیار یارسان
استادی که نوای تنبورش زخمه بر جان مشتاق مریدانش 
میزد ندایش از دل می آمد و دل  سوختگان حقیقت را
سیراب می کرد .
چه نماز باشد آنرا که تو در خیال باشی
تو صنم نمی گذاری که مرا نماز باشد
در عصر شرارت و پلیدی  درد عشق و زیبایی و مهر نوشید
و مست شد و مریدانش را به سماع برد .

 زان پیشتر که عالم فانی شود خراب

ما را ز جام باده گلگون خراب کن

خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد

گر برگ عیش می طلبی ترک خواب کن


آری.۲۸ آبان روزی است که یار آشنا سخن دوست را شنید و چه پلید و نا جوانمرد بودند آنان که با دستان خون آلو
دشان دشنه در سینه حقیقت کردند و آتش به جان پاکی و عشق و محبت زدند و دوستدارانش را از دیدنش محروم
کردند و پایان سخن اینکه :

ای دیر به دست آمده بس زود برفتی

آتش زدی اندر من و چون دود برفتی

زان پیش که در باغ وصال تو دل من

از داغ فراق تو بر آسود برفتی

ناگشته من از بند تو آزاد بجستی

ناکرده مرا وصل تو خوشنود برفتی

آهنگ به جان من دلسوخته کردی

چون در دل من عشق بیفزود برفتی


بگو یا علی