تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور
تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور

به یاد هنرمند مرحوم سید خلیل نژاد

عاشقی در دیار خاموشان



 

سید خلیل را اولین بار در کارگاه ساخت ساز محقری در کرمانشاه دیدم، جوانی پرشور، آرام و متفکر که برای اولین بار دست به ابداع زده بود و کاسه های تنبور را به صورت تکه ای و قالب گیری، می ساخت، او آن قدر به کار خود اطمینان داشت که مهر «شیدا» را بر آنها نقش می زد. یکی از آن تنبورها به دست دوستی عزیز رسید، دوستی از همان جا آغاز شد، او متولد سال 1336 بود و هنوز به دانشگاه راه نیافته بود، استادانه ساز می زد ولی همواره خود را شاگرد می دانست از نوجوانی اش به تشویق مادر تنبور نوازی را آغاز کرده بود و در طول زمان در محضر پیران جم خانه همچون سید نادر طاهری، سید امرالله شاه ابراهیمی، عابدین خادمی و درویش امیر حیاتی به درک مقام پرداخته بود و آوازهای کهن کردی را نزد حاج محمود سروش و میرزا حسین خادمی و مرحوم سید امرالله تلمذ کرده بود، جوانی که می دانست گنج عظیمی از نغمه های کهن ایرانی در موسیقی کردی نهفته است پس از آن که از راه تجربه علوم لازم را فرا گرفت به دانشگاه روی آورد تا با علوم جدید به اعتلای بهتری در هنر موسیقی منطقه خود برسد، گرچه که حضورش به عنوان تکنواز چیره دست در کناره گروه استاد کیخسرو پور ناظری و بعد سرپرستی گرفتن در گروه تنبور نوازان باباطاهر، کنسرت های موفق منطقه ای و آهنگسازی هایی که گاه گداری انجام میداد قدرت درکی او را از موسیقی منطقه و همین طور به روز درآوردن پاره ای از ملودی های منطقه ای برای جذب نسل جوان، به خوبی نشان می داد.
به دانشگاه هنر که راه یافت ارتباط خوب و سامان یافته ای با استادان موسیقی کشور پیدا نمود و در راه پژوهش که همواره از نظرش دور نبود، از استادانی چون مرحوم محمد تقی مسعودیه و محمدرضا درویشی بهره برد، روزی به دیدار استاد مرحوم مسعودیه رفتم، پیش از آن جلسه ایشان مقاله جامع و مختصری درباره یارسان طلب کرده بود، تا مرا دید گفت: «این جوان اطلاعات خوبی به من درباره ساز تنبور داده، اگر این باشد که خوب می شد به دنبال موسیقی کردی و تنبور رفت.
سید خلیل بعدها آن اطلاعات مختصر را جامع کرد و به عنوان پایان نامه تحصیلی اش آن را ارایه کرد که بعدها کتابی شد با عنوان: تنبور از دیرباز تاکنون، در همین تلاش موفق اولیه علمی اش سعی کرد تا برای نخستین بار مقام های مهم تنبور نوازان کرمانشاه را آوانویسی کرده و به نت در آورد، گرچه این اثر ایشان خالی از اشکال نیست اما تاکنون پر بار ترین کتاب درباره ساز تنبور در ایران است و اطلاعات مفیدی در آن گردآمده است.
پس از آن در پی تنظیم تقویم کردی برآمد که آن را نیز کامل کرد و به دلیل آن که دیگر بر اثر مشغله های مختلف ارتباط دیرگاه ما قطع شد ندانستم که آن را چه کرد.
او علاوه بر خوانندگی و تنبور نوازی سه تار هم می نواخت و دستی چیره بر آن داشت. سال 1376 بود که به جشنواره موسیقی حماسی آمد و زیر بغل استاد و پیرمرادش درویش امیر حیاتی را گرفت و او را به صحنه تالار اندیشه آورد تا هنرش را عرضه بدارد و خودش نیز در بخشی از برنامه مقام های سوار سوار،سماع رقم چهارم، جلوشاهی، سوار سوار، و خان امیری را اجرا کرد و زیبایی کارش در آن بود که ماهور ایلامی و عالی مکان هی، را برای اولین بار عرضه نمود که هنر اجرایش مورد تشویق تماشاگران قرار گرفت.
طرح غزل هایش بغضی کهنه داشت، با تنبورش فریاد می کرد، شعری می خواند که تنگ نفس پنجره ها را از بین ببرد، رندی که عشق را از فرهاد آموخته بود و خود را قربانی غزل های شیرین بیستون کرد، حریف لشگر ماتم بود و با هویت شادی و بهجت آشنا، او از آن دست آدمیانی بود که شناسنامه شان در ذهن جامعه مترنم است.
فرصت که می یافت سنگی می زد تا قفل کهنه گی را بشکند، و آن قدر با زخمه اش بر زخم دلش زد تا چاره التیام را فهمید، من نمی دانم چه کسی حاضر شد با چشمانی باز بر مرگ مردی بنگرد که با هر پنجه اش عطر انتظار می پاشید و با هر نغمه اش راز مینوی را تفسیر می کرد؟
ولی این را باور کردم که سید خلیل در وادی خاموش آرام ننشسته و باز نغمه ای تازه می سراید، تا بسرایندش، روحش قرین عافیت باد و بر خانواده اش و یارانش درد فراق هموار باشد.
دیرگاهی است که این جا سبدی از نغمه کنج تنبور پر از آتش تو، تبعید است.
کسی از فاصله قرن به ما می گوید: نه این آتش نیست، خنده خورشید است.

دوشنبه، 19 اردىبهشت، 1384



از وبلاگ سیاهکل

به سید خلیل ققنوس دیار یاران
رفقاو دوستان متن زیر رابه یاد عالی نژاد برتر نواز تنبور که در ۲۷ آبان ۱۳۸۰به آتش کشیده شد نوشتم ؛

این ماه آذر که می رسد همیشه دلم می گیرد چرا که یادآور روزهای تلخی است برای من ا ز دست دادن شاعر و پژوهشگر خوب محمد مختاری/مرگ مترجم خوب پوینده و پروانه وداریوش فروهر/که این همه خود نشانه هایی بود بر شب پرستی این کرکسان قدرت/این طاعونیان مذهب.

همیشه فکر می کنم دنیا بدون شاعران چه تنها می شود.

وقتی که خبر شهادت مختاری عزیز را شنیدم/یادم نمی رود که چگونه گریستم

یادش گرامی و راه آن شاعر مردمی وعدالتخواه پر رهرو باد.

دوستان عزیز می خواهم نوشته ای در ارتباط با محمد مختاری عزیز تهیه کنم خوشحال می شوم ازخاطرات و اطلاعاتش شما درباره این عزیز استفاده کنم.لطفا اطلاعات وعکسهای خود را برایم میل بزنید.

به سید خلیل ققنوس دیار یاران

از زمانی که با نغمه سید خلیل آشنا شدم ، حدود دو سال می گذرد ، درست بعد از مرگ سید عالی نژاد بود که با او آشنا شدم و با کاست زمزمه قلندری . هنوز یادم نمی رود که چگونه بر جای خود میخکوب شدم، انگار قطعه ای گم شده از روحم را در نغمه های سید پیدا کرده بودم . نغمه هایی همه قدیمی تر از زمانه ما ، این زمانه عاشق کش . نغمه هایی که سینه به سینه گشته بود و حالا رسیده بود به او ، با زخمه های او بود که به دیار قله های سرکش رفتم و نواله های مردم دیار کرمانشاه را ،آواز های آنان رااز ستیغ کوه های سر به فلک کشیده آن منطقه شنیدم و نیازهایشان را و حق گویی هایشان را در سیر تاریخ به یاد آوردم . آن یار مردم یارستان چنان من را بر جایم نشانده بود که کم مانده بود با خاک یکی شوم . هر زخمه که بر تنبورش می رفت، پرده ای دیگر از تاریخ را به یاد می آوردم ، پهلوانی ها و جوانمردی های مردم آن دیار را ، حمله اعراب و شکستن سازها را و صبر و استقامت مردم این خطه در حفظ فرهنگشان و نامرادی های روزگارانشان ، دیدم که سربازان خلیفه انگشت به هر سوراخ کرده بودند و قرمطی می جستند . دیدم که آناهیتاگریه می کرد،اما نمرد روح این سرزمین حتی به زیر چکمه اعراب و مغول و یارانشان !!و نخواهد مرد!!

و شنیدم که می گفت : « و از حکیمان گفته اند این لحنها ، ما همه اجزا آدم بوده ایم .» مو به تنم سیخ بود و چشمانم پر از اشک ، انگار در آئینی چنین مستانه همیشه رسم چنین بوده که ققنوس وار به آتش کُشند عاشقان را ، بعدها که نوار خاک سپاری این قلندر را را دیدم انگار همان بود که خود خواسته بود :

« بعد از آنکه گردم به مستی هلاک ـــ به آئین مستان بریدم به خاک ــ به آب خرابات غسلم دهید .»

و دیدم که چگونه خلیل بر شانه های مردم رنج دیده دوش به دوش می رفت و در اشک مردم غسل می دید .

« به تابوتی از چوب تا کم کنید ــ به راه خرابات خاکم کنید .» و راه همان راه بود ، راهی که در کنار توده های حرمان دیده ، طی شده بود و از نغمه های آنان جان گرفته بود . با خود زمزمه کردم « گر چو بید بی ثمر صوفی شوم یا زاهدی ــ بعد از این از شرم روی گل کجا سر بر کنم » وبا خودگفتم، اینان که به راه مردم مستانه رفته اند در طول تاریخ چه سرافرازند . « مبادا عزیزان مبادا عزیزان که در مرگ ما بنالد بجز مطرب و چنگها مریزید در گور من جز شراب » و همانگونه شد که خودش خواست .باری این راوی نغمه های کهن بود که در 27 آبان 1380 در غربت به آتش کشیده شد . روزها گذشته و من هر روز که گذشته، بیشتر شیفته نغمه های او شده ام . بی خود نیست که در آن دیار ساز تنبور را ندا الحق نامیده اند . آری این سرزمین تاریخ نغمه هایی است که سینه به سینه به ما رسیده ، تاریخ حکمتهایی که همه به حق بشارت داده اند ، حقی که در کنار مردم بوده نه با گزمگان مردم ، با درد آنها گریسته و با شادی آنها شادی کرده . حقی که با همه سختی ها از گزند گزمگان قرمطی جو حفظ گردیده . با سید خلیل عالی نژاد همنوا می شوم و زخمه به دل می کشم که : « ترسم که اشک در خم ما پرده در شود ــ این راز سر به مهر به عالم سمر شود / گویند که سنگ لعل شود در مقام صبر ــ آری شود و لیک به خون جگر شود ... این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست ــ سرها بر آستانه او خاک در شود . »

یادش گرامی و نغمه اش جاویدان باد .

آشنایی کوچکی با زندگی سید خلیل

سید خلیل عالی نژاد در سال 1336 در صحنه کرمانشاه متولد شد . پدرش مرحوم سید شاهمراد ، تنبور می نواخت سید خلیل مشق تنبور را به تشویق مادر با سید نادر طاهری آغاز کرد و بعد از 2 سال نزد سید امرالّه شاه ابراهیمی رفت همچنین از درویش امیر حیاتی بهره برد . بعدها به محضر استاد عابدین خادمی راه یافت و از گنجینه پنهان در سینه آن مرحوم بهره مند شد . همزمان سرپرستی گروه تنبور نوازان صحنه را به عهده گرفت . در اواخر دهد 50 استاد عالی نژاد در رشته موسیقی دانشگاه هنر فارغ التحصیل شد . او بر ردیف موسیقی دستگاهی ایران تسلطی کافی داشت . سید خلیل صدای گرمی داشت و آواز را از مکتب مرحوم استاد میرزا حسین خادمی آموخته بود . از مرحوم نادر نادری دف آموخت و تار را از کیخسرو پور ناظری ، نواختن تارش شیوه نوازندگی مکتب برومند نزدیک بود . و پرده گیری های زیبایش و مضراب شمرده و جمله بندی هایش در سه تار ساز مرحوم یوسف فروتن را به یاد می آورد . استاد همچنین علاوه بر نوازندگی تنبور به ساخت تنبور نیز پرداخته است . تنبورهای او با مهرشیدا و قلندر موجود است . اوایل دهد 60 گروه تنبور شمس به سرپرستی پورناظری تشکیل شد و عالی نژاد به جمع این گروه پیوست . حاصل همکاری با تنبور شمس تکنوازی و جواب آواز ماندگار سید خلیل در کاست « صدای سخن عشق » بود که با صدای ناظری انتشار یافت . در اواسط دهه 60 سید خلیل خود « گروه بابا طاهر » را تشکیل داد و اعضای گروه باباطاهر کاستی بیرون دادند به نام زمزمه قلندری ، در اواخر دهه 60 به خواست مرحوم عبادی برای شرکت در مراسم خاکسپاری او به تهران آمد و ماندگار شد. سالهای ماندگاری او در تهران منجر به تألیف کتاب « تنبور از دیر باز تاکنون » شد . همچنین ضبط آثاری مثل آئین مستان. با ساز و صدای خلیل و شکرانه و کاست ثنای علی » سالهای ماندگاری او در تهران سالهای ملال آور او نیز محسوب می شود . تا آنجا که ترک وطن کرد و به سوئد مهاجرت کرد . در 27 آبان 1380 دور از دیار در شهر گوتنبرگ سوئد به قتل رسید . و پیکر بی جانش در شعله های آتش سوخت .


ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

آری شود ولیک به خون جگر شود

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه

کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود

از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان

باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو

لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من

آری به یمن لطف شما خاک زر شود

در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب

یا رب مباد آن که گدا معتبر شود

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی

مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست

سرها بر آستانه او خاک در شود

حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست

دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود

حافظ

دوستان عزیز

نظرات و پیشنهادات خودتان را به آدرس زیر بفرستید. در صورت در اختیار داشتن عکس

یا هر نوع نوشته ای از مرحوم سید خلیل عالی نژاد و ارسال آن برای من مرا در ادای

دین به آن یگانه بی همتا و ارتقای سطح کیفی مطالب این وبلاگ یاری کنید. پیشاپیش

از شما سپاسگذارم.یا علی مدد.

سیاوش بیرانوند             

هو اول و آخر یار

چند سازنده تنبور:

با توجه به تقسیم حوزه های رواج نتبور در دو منطقه گوران و صحنه می توان

گفت:

نامی ترین سازنده ی صد سال گذشته در حوزه گوران مرحوم استاد چنگیز

ساکن گهواره گوران بوده و در میان سازندگان معاصر در حوزه مذکور بهترین

تنبور ها را استاد اسد الله از نوادگان مرحوم استاد چنگیز است می سازد.

در حوزه صحنه نیز نامی ترین سازنده ی که می توان نام برد مرحوم  استاد

خداوردی ساکن یکی از روستا های توابع صحنه بوده . از دیگر سازندگانی

که در زمینه ساختن تنبور خدمات  قابل تقدیری به رواج فرهنگ تنبور نوازی

نموده اند می توان از مرحوم استاد حسین علی جمالی و خانواده مرجانی

که به طور ارثی چند نسل است که از این هنر پاسداری می کنند نام برد .

از میان سازندگان معاصر به نظر استاد مرحوم عالی نژاد که بهترین تنبورهای

حوزه صحنه را به دوستداران این سازعرضه داشته اند استادعبد الرضا رهنما

می باشد . و اخر اینکه  از میان تنبور هایی  که فعلا موجود است بهترین و

عالی ترین آنها ساخته های مرحوم استاد نریمان می باشد که به هیچکدام

از حوزه های رواج  تنبور تعلق  نداشته  است و  در تهران به این کار اهتمام

ورزیده است.

نوازندگان برجسته:

در دو حوزه ی رواج تنبور که قبلا اشاره شد صد ها تنبور نواز برجسته و مقام

دان وجود دارد . اما در اینجا به نظر  استاد عالی نژاد به معرفی بهترین ها از

میان انهاکه ازنزدیک دیده اندیا افتخار شاگردی شان را داشته اند می پردازند

از حوزه گوران استاد عالی نژاد مدتی شاگردی مرحوم استاد عابدین خادمی

را یافت و از دانش  فراوان ایشان  نسبت به  موسیقی اهل حق و موسیقی

مقامی بهره مند گردید.

یکی از اساتید حوزه صحنه استاد درویش امیر حیاتی است که دارای سبکی

اعجاب انگیز و پنجه ای سحار است.ایشان آهنگ جاودانه ی علی گویم علی

جویم را اجرا کرد و در چند ده اخیر بسیاری دل ها را به لرزه در آوردو بسیاری

جان های تشنه را سیراب کرد .

اکنون می پردازیم به بزرگترین شخصیت تنبور معاصر:

نامی ترین استاد تنبور نواز معاصر سید امرالله شاه ابراهیمی است. به همت

ایشان تنبور از انزوای چندساله به در آمد.گذشته از نوازندگی بی نظیر تنبور

از استادان برجسته نوازندگی تار و سه تار به شمار می آیند.در تنبور شاگرد

پدرشان مرحوم استاد سید لطف الله شاه ابراهیمی بوده اند .

آنچه در این یادداشت مطالعه کردید دیدگاه های استادعالی نژاد درمورد تنبور

بود . مطلع هستید که از دیدگاه بزرگان موسیقی  ایران مرحوم استاد شهید

سید خلیل عالی نژاد خود یکی از برجسته ترین و تاثیر گذار ترین تنبور نوازان

ایران محسوب می شوند . امید که زندگی مردان حق در انجام تا سر انجام

عمرمان چراغ راهمان باشد. شاد و پیروز باشید.

یا حق