این روزها همه دروغ گو شده ایم . شاید مصلحت ها عوض شده. شاید قدیم مصلحت های مردم به هم نزدیک تر بود. شاید هم باید از ابتدا برای فرار از تابوی دروغ مصلحت اندیشی نمی کردیم . در هر صورت تا دیروز روزی ٬ دروغ بد بود . دروغگو دشمن خدا بود. اما حالا ...
پس حتما بین دروغگو و خدا صلح برقرار شده یا نهایتا خدایمان عوض شده. در هر صورت همه دروغگو شده ایم و آنچه مسلم است باید تمرین کنیم و یاد بگیریم که از امروز دروغگو دوست خداست. تغییر هنجار ها سخت است چه برسد به درک ناهنجاریی که یک شبه هنجار شد.
بگذریم.
جناب افتخاری و به قول دوستان ارزشی ٬ استاد آواز ایران افتخاری از پشت کردن به ما و هجرت اجباری شان چشم پوشی کردند . البته چشم پوشی که چه عرض کنم چون ایشان معتقد هستند که کل موضوع دروغ بوده . اینکه فارس و رجا نیوز و صدا و سیما و دیگر رسانه های دولتی ایران دروغ را چون قوت لایموت می دانند مطلب عجیب و جدیدی نیست اما وقتی استاد دل شکسته و با ادب و البته دروغگوی ما و دوستان رسانه ای شان هم به یکدیگر رحم نمی کنند وای به حال مردم بیچاره . در کل قهر و آشتی جناب افتخاری رفتن و ماندنش خواندن و نخواندنش فرقی به حال موسیقی ایران ندارد اگر هم داشته باشد نبودش به ز بودنش است. برادر افتخاری هر وقت توانایی اجرای زنده با همان دوستان ارزشی اش را داشت و لب خوانی نکرد همه ایمان می آوریم که بزرگ شده و آنوقت در هجرتش به بلاد کفر همه با هم بر سر می زنیم و فریاد دریغ و افسوس سر می دهیم .
تا آن روز از صمیم قلب از شما خواهشمندیم به موسیقی ما اجازه صداقت و راستی داده و به فکر انقلاب تان باشید.شاید شما هم روزی ای مجاهد شهید مطهری بخوانید و به درهم و دیناری بیشتر از حال برسید.
امروز نخستین سالروز درگذشت استاد پرویز مشکاتیان است. هنرمندی صاحب سبک و تاثیرگذار در موسیقی ایران که جای خالی اش در جامعه هنری ما هرگز پر نخواهد شد. پس از گذشت یک سال همچنان از دست دادن پرویز مشکاتیان را باور ندارم . خالق رویایی ترین آثار موسیقی ایران پس از انقلاب زنده است و روح لطیفش در جامعه جاری خواهد ماند .
یاد و خاطره اش جاودانه.
ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا وانصرنا على القوم الکافرین
پروردگارا! پیمانهی شکیبایی و استقامت بر ما بریز؛ و قدمهای ما را ثابت بدار؛ و ما را بر جمعیت کافران پیروز بگردان
فرازی از دعای ربنا که با صدای استاد شجریان نمود بیشتری دارد...
شعری از اسماعیل خویی برای استاد شجریان :
صدای تو را دوست دارم
صدای تو، از آن و از جاودان میسراید
صدای تو از لالهزاران که در یاد
میآید
صدای تو را،
رنگ و بوی صدای تو را، دوست دارم.
جهان در صدای تو آبی ست
و زیر و بم هر چه از اصفهان
در صدای تو آبی ست.
و هر سنت از دیرگاهان و هر بدعت از ناگهان در صدای تو آبی است
مروری کوتاه در فضای اینترنت و وبسایت های فارسی زبان و داشتن وجدانی بیدار کافی است تا از جهت گیری و خط مشی ناعادلانه و ددمنشانه ی خبرگزاری فارس اطمینان حاصل کرد .
طی روزهای گذشته فارس به صورت گسترده و بی پروا تر از پیش به تخریب شخصیت استاد شجریان پرداخت و وقاهت قلم خود را به جایی رساند که از صدای استاد با عنوان صدای سوخته و مخاطبان ایشان که طیف گسترده ای در جامعه امروز ایران را شامل می شود را به منافق تعبیر نمود .
این خبرگزاری با انتشار شعر هجو گونه و سفارشی به روند ناثواب خود ادامه داد . شعری که القاب دیگری هم می توان به آن داد و در اینجا مجالی برای پرداختن به آن ندارم.
شعری که از کلماتش بوی دربار و از هر بیتش چاپلوسی و پاچه خواری موج می زند و خواننده را به جای شاعر از شرم و خجلت ٬ سر به گریبان می کند .
اینکه خطیب دربار خبرگزاری فارس احساس کرده است که ربنای شجریان از یاد رفته ٬ استاد در پیری مغرور شده ٬ یک در گوش به صدای شجریان باز نیست ٬ شجریان از ملت ۱۰۰ سال دور شده و ... توهم های یک ذهن بیمار و غرق در سیاست های دولت است که بهترین قضاوت برای صحت آن بطن جامعه است و بس.
جناب امیر عاملی فراموش کرده اند که استاد شجریان استاد سبز مردم ایران هستند و جناب افتخاری مطرب زرد حکومت .
در جایی فرموده اید :
مطرب عهد شبابم بودهای
مزه نان و کبابم بودهای
استاد در زمانی که شما در عهد شباب سیر میکردی و از نان و کبابی طناول می کردید که گوشت و پوست هموطنان شما بود فریاد زد یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد ...
نگارنده ایمان دارد که با بیداد شجریان کباب ها خورده اید و به مفهوم آن نرسیده اید . عاملی گرامی شجریان سال ها پیش تر از عامه مردم از بیداد داد برآورد و امثال جنابعالی نفهمیدید که شجریان از شما و همفکران پلید تان براعت گرفت. ربنا ها را از گوش مردم بگیرید . خواهیم دید که آیا صدا فراموش می شود یا از تاثیر و نفوذ دعا کاسته می شود .
درود بر استاد سبز اندیش و سبز کردار ملت ایران.
در پایان شعر دوست گرامی و خوش ذوق جناب محمد جاوید را در پاسخ به مطلب فارس تقدیم می کنم. شعری برآمده از دل که لاجرم بر دل می نشیند. کلامی که از آن بوی درهم ودینار نمی آید و از سر مهر آفریده شده نه کینه و پلیدی. با سپاس از ایشان .
گم نشد آواز خوان پیر ما
گم نشد آخر به زیر دست وپا
تازه او این روزها پیدا شده
در دل ما تازه حالا جا شده
چشمه ای جوشان و رودی جاری است
ربنایش عامل بیداری است
ربنایش راز و رمز دیگر است
از همه او یک سر وگردن سر است
او کنار ماست اصلاً دور نیست
پیر ما یک ذرّه هم مغرور نیست
او صدای زندگی مردم است *
او برای چشمهامان مردم است
دیو جهل از صوت او در دلهره
بهر او شد ربنایش چون خوره
از سر سوز است های وهوی او
عاشقان حق مرید کوی او
او نبوده وامدار شیخ و شاب
بوده راه و رسمش از عهد شباب
گر که نازد ، ناز او را می خریم
باز هم آواز او را می خریم
یا خدایا یا خدایا می کنیم
روزه را با صوت او وا می کنیم
بشنو از «جاوید» تنها یک سخن
در کنار باز هرگز پر نزن
این قلمرو جایگاه پشّه نیست
خود بگو حالا ،(فلان ِزرد) کیست؟
..............
*به قول عبدالجبار کاکایی
برای مطالعه مطلب فارس به این آدرس مراجعه کنید:
http://www.musicema.com/module-pagesetter-viewpub-tid-1-pid-2460.html
این پست کاملا بی ارتباط به موسیقی است. فقط ۳ عکس زیر را ببینید و فکر کنید کجای کاریم .
گرچه با تاخیر اما از سویدای جان به مصدق آزاده درود می فرستم.
عکس بالا سنگ قبر تخریب شده احمد شاملو شاعر آزادی و بامداد خسته ادبیات ایران
عکس فوق سنگ قبر شعبان جعفری ( بی مخ ) ضمن طلب آرامش برای فردوسی بزرگ
و آخرین عکس ٬ سنگ قبر تخریب شده هوشنگ گلشیری نویسندهٔ معاصر ایرانی و سردبیر مجلهٔ کارنامه و نگارنده ی رمان کوتاه شازده احتجاب