تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور
تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور

آرمان هنر

امروز ۲۱ آذر سالروز تولد احمد شاملو شاعر آزادی و بامداد خسته ادبیات ایران است. نخست شعری از مجموعه ماندگار در آستانه را به یادش مرور می کنیم.  

 

*** 

ظلمات مطلق نابینایی  

احساس مرگ زای تنهایی 

چه ساعتی ست ؟ ( از ذهن ات می گذرد ) 

چه روزی 

چه ماهی 

از چه سال کدام قرن کدام تاریخ کدام سیاره ؟ 

 

تک سرفه ئی ناگاه 

تنگ از کنار تو . 

 

آه ٬ احساس رهایی بخش هم چراغی ! 

 

 

یادش گرامی  

 

*** 

 

آرمان هنر عروج انسان است . طبعا کسانی که جوامع بشری را خرافه پرست و زبون می خواهند تا گاو شیرده باقی بماند آرمان خواهی را "جهتگیری سیاسی " وانمودمی کنند و هنر آرمان خواه را "هنرآلوده به سیاست " می خوانند. اینان که اگر چه مدح خودشان را نه آلودگی به سیاست بلکه "ستایش حقیقت " به حساب می آورند، در همان حال برآنند که هنر را جز خلق زیبائی حتا تا فراسوهای "زیبائی محض " وظیفه یی نیست . من هواخواه آن گونه هنرنیستیم و هر چند همیشه اتفاق می افتد که در برابر پرده یی نقاشی تجریدی یا قطعه یی "شعرمحض فاقدهدف " از ته دل به مهارت و خلاقیت آفریننده اش درود بفرستم ، بی گمان ازاین که چرا فریادی چنین رسا تنها به نمایش قدرت حنجره پرداخته و کسانی چون من نیازمند به همدردی را در برابر خود از یاد برده است دریغ خورده ام . 

 سکوت آب
می تواند
خشکی باشد وفریاد عطش؛
سکوت گندم
می تواند
گرسنگی باشد وغریو پیروزمندانه ی قحط؛
همچنان که سکوت آفتاب
ظلمات است
اما سکوت آدمی فقدان جهان و خداست؛
غریو را
تصویرکن !  

 هنرمندی که می تواند با گردش و چرخش جادویی قلمش چیزی بگوید که ما مردم فریب خورنده ی چپاول و قربانی شونده یی که بی هیچ تعارف "انسان جنوبی " مان می خوانند به حقایقی پی بریم : هنرمندی که می تواند از طریق هنرش به ما مردمی که در انتقال از امروز به فردای خود حرکتی در جهت فروترشدن می کنیم و متا سفانه از این حرکت نیز توهمی تقدیری داریم آگاهی بدهد چرا باید امکانی چنین شریف و والا را دست کم بگیرد؟ آخر نه مگر خود او هم قطره یی از همین اقیانوس است ؟ به قولی :"هنرمند این روزگار همچون هنرمند دوران امپراتوری رم جائی بر سکوهای گرداگرد میدان ننشسته است که خواه از سر همدردی و خواه از سر خصومت و خواه به مثابه یکی تماشاچی بی طرف ، صحنه ی دریده شدن فریب خوردگان را نقش کند. هنرمند روزگار ما بر هیچ سکویی ایمن نیست ، در هیچ میدانی ناظر مصون از تعرض قضایا نیست . او خود می تواند در هر لحظه هم شیر باشد هم قربانی ، زیرا در این روزگار همه چیزی گوش به فرمان جبر بی احساس و ترحمی است که سراسر جهان پهناور میدان کوچک تاخت و تاز او است و گنهکار و بی گناه و هواخواه و بی طرف نمی شناسد.

نظرات 6 + ارسال نظر
شطحیات چهارشنبه 24 آذر 1389 ساعت 10:58 http://gozarazkhod.blogfa.com

سلام
تولد استاد مبارکمان..

زطا پنج‌شنبه 25 آذر 1389 ساعت 11:02 http://zta.persianblog.ir/


یادش گرامی باد...

مرمر شنبه 27 آذر 1389 ساعت 13:18

عاشق این جملشم:
تونمی دانی مردن وقتی که انسان مرگ را شکست داده است چه زندگی است!
ممنون از نظرت...
بله کتابای گردر هم خوندم..خیلی هم دوسش دارم...
شما هم موفق باشیدو سبز...

علی یکشنبه 28 آذر 1389 ساعت 19:59 http://zeydebneali.blogsky.com/

سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
یادش گرامی روحش شاد

روشنک شهبازی سه‌شنبه 30 آذر 1389 ساعت 21:22 http://zeitoun.blogfa.com

زیتون دوباره به روز شد

میترا دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 21:59 http://de-rosace.blogfa.com

هنرمند گاه سر به لاک انزوای خود می کشد برای رهایی از ننگ محیط ... گاهی که ناامید می شود از درمان دردهای شهر آن وقت است که خودش می ماند و حریم زندگی اش..احساسات اش...افکارش..اوهامش.........

و آنجاست که از سویدای جان می خواتد:
روم آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد