تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور
تنبور مست

تنبور مست

تنبور مست وبلاگی است پیرامون موسیقی ملی و ساز باستانی تنبور

تنزل سلیقه قهقرای هنر

با گذشت زمان  نیاز انسان به تغییر و نو آوری در تمام جنبه های زندگی احساس میشود .اما باید توجه داشت که هر تغییر و تحول به تکامل ختم نمی شود . در حوزه هنر نیز با گذشت زمان و تغییر در الگوی زندگی گرایش مردم به نوآوری بیشتر به چشم می خورد . موسیقی ملی ایران با پشتوانه هزاران ساله خود در طول تاریخ همواره همراه و هم گام با جامعه به تکامل و نو آوری ادامه داده است . موسیقی ایرانی در سال های اخیر روند رو به رشد خود را به دست فراموشی داده و جز چند اثر انگشت شمار کار به یادماندنی و خاطره سازی را به خود ندیده است . رخوت و تکرار را حتی در آثار بزرگان موسیقی ایرانی به وضوح مشاهده می کنیم . بزرگانی که زمانی با مردم و برای مردم بودند و هم زمان با تحولات جامعه و گام به گام با نیاز های مردم به خلق آثاری ماندگار می پرداختند .

موسیقی تلفیقی نمونه ی آشکاری از تغییر و تحول در هنر ایرانی به شمار می رود . اقبال عمومی از این نوع موسیقی  بیانگر نیاز جامعه به آن است . پس نباید برای محو و رد آن تلاش کنیم . گو اینکه قادر به چنین کاری نیز نیستیم . اما سوال اینجاست که همراهی چند سبک موسیقی به شکلی کودکانه و مضحک در یک زمان در خلق یک قطعه و یا استفاده از صدای حیوانات در آن نیاز امروز شنوندگان موسیقی است؟؟ آیا تمام ظرفیت های صدای انسان در آثار هنری به کار گرفته شده است که حال برای ازبین بردن کاستی ها به صدای سگ متوسل شویم ؟

افراط و تفریط هنرمندان و متولیان موسیقی و حتی مردم در برخورد با هنر سبب کاهش سطح سلیقه عمومی جامعه شده است . در این میان مخاطبان هنرمندان و متولیان فرهنگی به یک میزان مسئول این روند نگران کننده اند .همه ی ما در ظهور افرادی چون محسن نامجو مسئولیم. از مخاطبانش معلمانش و مشوقانش و حتی مخالفانش .به یاد داشته باشیم گاهی اوقات یک پدیده حتی ارزش مخالفت هم ندارد .همه و همه باید برای موسیقی ملی خود و چالش پیش رویش فکری کنیم . 

نظرات 6 + ارسال نظر
شهاب دوشنبه 14 خرداد 1386 ساعت 22:49 http://se7en-team.blogfa.com

سلام سیاوش خان . من وقتی میام اینجا یاد قدیم می افتم که عشق گیتار بودم ( هنوزم هستم اما وقتش نیست ) به روزم . بای

نیما جمعه 18 خرداد 1386 ساعت 04:27 http://www.khaidaloo.blogsky.com/

این هم اقدامی جدید و موهن پس از موسیقی و سمفونی های فرمایشی

امیر شنبه 19 خرداد 1386 ساعت 17:21

همه آنها که در گورستان تاریخ به سر می برند و « استاد استاد » خفه‌شان کرده، از نامجو و هنر او وحشت کرده‌اند. تالارهای خاک گرفته موسیقی سنتی این مملکت که با زور سرکوب همه سبک‌های دیگر در میان اقلیتی بسیار ناچیز و حقیر(شاید ۲٪)جامعه هنردوست و هنرمند و عوام ایران باقی مانده(و اگر روزی موسیقی آزاد بشود در دم به همان گورستان تاریخ باز می‌گردد)، از آنچه نامجو انجام می‌دهد بیمار شده‌اند.

فکر نمی‌کنید گاهی بد نباشد به این مسئله فکر بکنید که آنچه شما نمی‌فهمید لزوما بد نیست؟‌

با سپاس از شما دوست گرامی .
خوشحال می شدم آدرسی از خود به جا میگذاشتید تا توضیحات کاملی برایتان ارسال کنم که متاسفانه چنین نکرده اید .
نخست اینکه آنچه شما از آن به گورستان تاریخ یاد کرده اید فرهنگ و تمدن و هنر ملتی است که بسیاری هنوز در آرزوی داشتن آن هستند و برای بدست آوردنش به دروغ و ناروا به تاراج هویت ما کمر بسته اند . از آمار ارائه شده تان میزان منطق و انصاف شما نمایان می شود و هر مخاطبی به میزان درک و شاخت شما دوست گرامی از هنر پی می برد . هیچ کس از آزادی موسیقی نگران نیست و شاید اگر موسیقی آزاد بود شما هرگز امروز عقده ی شنیدن سبکی متفاوت را با زیر پا گذاشتن هویت خود و توهین به بزرگان موسیقی کشورتان ارضا نمی کردید .
آنچه در مطلب قهقرای هنر ارائه شد نظرات کلی نویستده در مورد موسیقی های درهم امروزی بوده که به عنوان تلفیق به پیکره تشنه جامعه تزریق می شود بوده است .

امیر دوشنبه 21 خرداد 1386 ساعت 11:43 http://warlordip@yahoo.com

من وبلاگی ندارم، آدرس ایمیلم را قرار دادم.
آنچه شما نوشته اید، سراسر پیشداوری و نگاهی است الکن به هنر از منظر تکنیک، تازه آنهم اصالت دادن به پیچدگی تکنیک نه جذابیت آن. نامجو هرگز ادعای تکنیک نوازندگی نکرده، بله او در هیچ سازی چیره دست نیست، صدای شش دانگ و اشعار عرفانی هم نزد او به درستی حکم پشم و کشک را دارند، او آشکارا راه خود را از « اساتیدی » که یک بست تریاک و شش ماه تمرین قبل از هر اجرا دارند جدا کرده، طبیعی و بدیهی است یک درویش مسلک ِ عرفان زده که به صدای گوش آزار ساز باستانی تنبور معتاد شده و بجز استاد و سالک و اطرافیان چیزی را نمی بیند، نتواند اشعار پست مدرنیستی که نوک پیکانشان به ماتحت ارزشها می رود درک نکند و با آن از قالب همان ارزشها برخورد بکند ...

همین سلسله مراتبی کردن ذائقه هنری و اصالت ندادن به دیدگاه هنری مردم توسط شما به خوبی بیانگر میزان نادرستی رأی من پیرامون سنتی بازان ِ حرفه ای هست!

امیر دوشنبه 21 خرداد 1386 ساعت 11:47

یک نکته دیگر برایم پیش آمد، آنهم اینکه به راستی شخصی که به هنر در جایگاه ابزار وصال و یکی شدن اعلی و طی طریق و اراجیفی به این حد انتزاعی نگاه می کند چطور می تواند از ارزش هنری صحبت بکند؟! می خواهم بدانم آیا به این مسئله فکر نمی کنید که ممکن است چیزی هم این اطراف(مثلا در موسیقی نامجو)باشد که شما آنرا حس نمی کنید؟ مثل اشخاصی که کوررنگی دارند و بعضی رنگها را نمی بینند و از وجودشان بی خبرند، شاید که شما هم از عشق پانزده سانتی و نمودن زندگی چیزی نمی دانید؟

دوست گرامی .
نظرات شما را بدون کم و کاست در وبلاگ قرار دادم . در مقابل ادب و منطق و انصاف شما سکوت می کنم .
گاهی سکوت واژه گویاییی است .

ناشناس سه‌شنبه 22 خرداد 1386 ساعت 03:54

من همیشه و همه وقت به صدا و موسیقی استاد شهرام ناظری استاد مسلم موسیقی عرفانی گوش میدهم٬ ولی به جرات متوانم بگویم که موسیقی استاد مرحوم سید خلیل عالی نژاد یکی از نافظ ترین نوا های موسیقی و شاید نافظ ترین و اثر گذارترین نوای موسیقی در روی کره خاکی بوده و خواهد بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد